یه شب یه روز یه ماه یه سال
یه عمره که می گردم تنها
یه کبوتر بی پر و بال
می رم همه جا
یه روز دیدم گم شد جونم
دور افتادم از آشیونه ام
بی خونه موندم و سرگردونم
ویرون به خدا
سلطان قلبم کجایی ؟ کجایی؟
رفتی که بر من به شادی گشایی
دروازه های بهشت طلایی
اما صد افسوس
رفتی و برد از کفم زندگانی
عشق و امید مرا در جوانی
رفتی کجا ای که دردم ندانی
دردم ندانی
عارف:قربون میرم اون خدا رو خدار رو
لطفش به هم میرسونه دلا رو دلا رو
حل میکنه برامون مشکلا رو
شکرت خدایاااااااااا
گذشته دیگه گذشته گذشته
این فتنه ها بازی سرنوشته
شکرت خدایا که حالا بهشته
کاشونه ی ما
عهدیه و عارف با هم:گذشته ها گذشت
بیا
بیا که بگیم شکرت خدا
که به هم رسوند دل ما را
شکرت خدایا
اگه یه روز این آسمون با من و تو شد نامهربون
نموند امروز از من نشون شکرت خدایا
نظرات شما عزیزان:
|